- جهت تطبیق رنگ قالبتوسط سنا طاهریموضوعات مرتبط آغاز نویسندگی تصورات من در کودکی دوست بی جان با پدرم مبارزه می کنم
- با پدرم مبارزه می کنمتوسط سنا طاهریهمیشه به خاطرحرفهای بودن در یک بازی کامپیوتری به خودم افتخار میکردم .و سعی داشتم خودم را در آن بازی ارتقا دهم. دیشب که طبق معمول داشتم با پدرم بازی را به صورت تک به تک انجام میدادم او من را با اختلاف کمی شکست داد. کمی به غرورم برخورد چون به هرحال من در آن […]
- دوست بی جانتوسط سنا طاهریانسان ها میتوانند دوست های زیادی داشته باشند حتی یک دوست بی جان.مثلا یکی از دوست های بی جان من یک کوسنی است که شکلی به صورت استوانه دارد.این دوست من در هر لحظه ای همراه من است و تنهایم نمیگذارد.وقتی میخواهیم بخوابم بغلش میکنم و خوابم میبرد.زمانی که این شب های غریب می آیند […]
- تصورات من در کودکیتوسط سنا طاهریزمانی که من کودک بودم،تصورم از بارش باران این بود که خدا در حال سبزی شستن است و آب از صافی اش میچکد.و وقتی رعد و برق میزد فکر میکردم خدا میخواهد گوشی اش را شارژ کند اما هنگامی که شارژر را در پریز فرو میکند،او را برق میگیرد. موضوعات مرتبط آغاز نویسندگی
- زمین را نابود نکنیمتوسط سنا طاهریزباله در طبیعت نریزید ، حیوانات را برای تفریح نکشید ، خانه هایشان را ویران نکنید و با پرتاب سنگ آنها را مجروح نکنید ، رودخانه ها را آلوده نکنید. آیا دوست دارید کسی خانه ی شما را ویران کند یا به سمت شما سنگ پرتاب کند؟ یاد آن پرنده ای بیافتید که کیسه پلاستیک […]
- آغاز نویسندگیتوسط سنا طاهریامروز داشتم یک شعر انگلیسی را با خودم مرور میکردم که به جمله ی have you enymore رسیدم. این جمله را ترجمه کردم اما برای اینکه مطمئن شوم از پدرم معنی اش را پرسیدم.پدرم گفت:می خواستی به من بفهمانی که این جمله را بلدی؟ من با لبخند گفتم:نه،فقط می خواستم مطمئن شوم.پدرم گفت:می توانی سوالت […]
------