همیشه به خاطرحرفهای بودن در یک بازی کامپیوتری به خودم افتخار میکردم .و سعی داشتم خودم را در آن بازی ارتقا دهم. دیشب که طبق معمول داشتم با پدرم بازی را به صورت تک به تک انجام میدادم او من را با اختلاف کمی شکست داد. کمی به غرورم برخورد چون به هرحال من در آن بازی حرفهای بودم. اما پدرم با اینکه تازه شروع به یادگیری کرده بود من را شکست داد.
من تا زمانی که پدرم را شکست می دادم به فکر تقویت بازی خود نبودم. اما پدرم با هر شکست تجربه کسب میکرد و حرفهای میشد تا اینکه بالاخره من را شکست داد. حالا فکر میکنم که برای موفقیتهای بیشتر گاهی شکست هم لازم است.
آخرین دیدگاهها